1398/287232
امیر حسین حسنی
1400/1/5
حسن میرزایی
ای مقتدای علی(ع)، چو رفتی دلم شکست
ببریده باد دستی که قد تو را شکست
سردار سرفراز، چه خوش آسمانی شدی
آن گه که پیکرت، به گلستان خون نشست
سرباز با وفای ولایت، شهید عشق
با رفتنت، نماد جنایت ز هم گسست
وصف شهید زینت سرداری تو بود
رفتی، غم نبودن تو، بر دلم نشست
در سوگ تو، امت قرآن بسی گریست
این سیل اشک، رفت و به دریای غم نشست
ای ذوالفقار خشم علی در سپاه قدس
از نام تو خانه و پشت ستم شکست
جنگ تو با داعش و تکفیریان دهر
داغی شد و نیزه به قلب ستم نشست
آن انسجام لشکر کفر در عراق و شام
با همت شما و دلیرانتان گسست
در «جبهه مقاومت» الگوی جان شدی
کاخ ستم، ز همتت افسانه شد، شکست
آن گه که پای به عرصه میدان نهاده ای
هم خیمه گاه دشمن و هم جامشان شکست
بودی تو بر حسین زمان، آن علم به دوش
بر یاری اش، خون تو در نی نوا نشست
مرگ تو در بلاد شهیدان کربلا
داغی ست تا ابد که به جان و دلم نشست
سوگند به خون تو اسطوره زمان
اردوی دشمنان همه از بیخ و بن گسست
تا انتقام خون تو، آرام نمی شویم
تا آن زمان که کشتی دشمن به گل نشست