1399/298009
امیر حسین حسنی
1400/1/5
خبرنگار جام جم البرز: در سال های گذشته بود که یکی از معلم های دوره تحصیلی ام را دیدم. او من را نشناخت، اما من او را زود شناختم. مهربانی چشم هایش آشنا آمد. بر چهره اش گرد پیری نشسته بود. آسیاب زندگی موهایش را پاک سفید کرده بود. یادم آمد که در اولین روزی که سر کلاس آمده بود از اهمیت برنامه حرف زده بود. گفته بود که اگر برنامه ریزی داشته باشیم بهتر و زودتر می توانیم به هدف هایمان برسیم.
امروز می فهمم که آن روز چه دلسوزانه برای ما حرف زده بود. چه با حرارت با ما سخن گفته و به پرسش های ما پاسخ داده بود. این خاطره نخستین دیدار با آموزگار در حافظه من مانده است. چه بسیار چیزها که از او و معلم های دیگر آموخته ام.
خودم را به او معرفی کردم. پس از گذشت سال ها چند کلمه ای هم با هم صحبت کردیم. خوشحال شد. دلم می خواست می توانستم از او قدردانی کنم. کاش فرصت می شد دسته گلی بخرم برایش. پیرمرد را دوست داشتم. حس کردم یکی از بستگان نزدیک من است. او را خویشاوند خود یافتم، پدر و یا برادر.
ایران، آموزگاران خوب فراوان دارد. بچه ها تنها نیستند.