1398/287060
امیر حسین حسنی
1400/1/5
ریحانه نامجویان
هر زمان که درخت پربار علم را کندوکاو کنیم به ریشه ای اصیل و نجیب می رسیم به نام «ادبیات» در نگاه اول، ممکن است این گونه به نظر برسد که ادبیات چه ارتباطی با رونق تولید می تواند داشته باشد، پس بگذارید کمی دقیق تر بشویم.
ادبیات، یعنی چگونگی بیان کلام در قالب جملاتی تاثیرگذار. اصلا توقع ما از ادبیات همین است که به واسطه آن بر دوستان، خانواده، کارمندان و مهم تر از همه خودمان تاثیر بگذاریم.
هر کدام از ما در محل کار خود، با افراد زیادی در ارتباط هستیم. مسلما یک ارتباط صمیمانه و دوستانه با دیگر افرادی که تقریبا نیمی از روز را با آن ها می گذرانیم می تواند تاثیر بسزایی در کارایی بیشتر و خستگی کمتر ما داشته باشد. اگر ادبیات مودبانه و محترمانه ای داشته باشیم و بدانیم از واژه ها کجا و چطور استفاده کنیم، مطمعنا ارتباط بهتری با دیگران خواهیم داشت. این جاست که ادبیات هم چون طبیبی ماهر وارد می شود و به سخنان ما، واژه های مناسب و درخور تزریق می کند و باعث حال خوبمان می شود.
مثالی دیگر می زنم، تصور کنید مدیری وارد جلسه ای مهم با کارمندان خود می شود و می خواهد طی صحبت هایش آن ها را به پیشرفت، برنامه ریزی و مدیریت بهتر رهنمون شود. اگر این مدیر از معجزه کلام آگاه باشد از افعالی که در ابتدای خود حاوی حرف ((ن)) باشد، استفاده نمی کند. نمی توانم، نمی شود، نمی آیند، نمی کنند و هزاران نه دیگر که ذهن را برای نشدن آماده سازی می کنند. حالا برویم سراغ مدیری که قدر واژه را م داند و از قدرت و تاثیر شگرف کلام آگاه است. او در صحبت با کارمندان خود هرآن چه واژه تاکیدی وجود دارد را به فعل هایی که در ابتدای خود حامل حرف ((م)) هستند، می چسباند و نصف برنامه ای که می خواهد کارمندانش در آینده انجام دهند را در ذهن آن ها پیش می برد و به این صورت پنجاه درصد کارش را انجام شده می داند. بله ادبیات به همین سادگی و در ابتدای امر پنجاه درصد کار را پیش برد.
اما رسالت ادبیات همین جا تمام نمی شود. زمانی که بحث تبلیغات پیش می آید، نود درصد کار بر عهده ی ادبیات است، فرض می کنیم در تبلیغ یک محصول بگوییم، فلان محصول کیفیت بالایی دارد اما اگر پای ادبیات وسط بیاید با کمی تغییر می گوییم، فلان محصول هرآن چه تا به حال از کیفیت عالی می دانستیم را معنا کرده است. البته این بازی لذت بخش با واژه ها آن قدر گسترده است که در این مقال نمی گنجد. پس شما را به آموختن ادبیات فرا می خوانم که این اقیانوس بی مرز، ساحل ندارد.