1401/496784
امیر حسین حسنی
1401/10/29
1- هر كس كه در جامعه خود زندگي ميكند يك نقش، نقشه و جايگاه تعريف شدهاي دارد.
يك معلم، كارگر، كشاورز، يك نظامي و روحاني حتي يك نانوا در مختصات كاركرد خود نقشي را در خدمت به جامعه ايفا ميكند. اما به محض اينكه از قالب اين نقش فراتر ميرود و وارد هدايت و رهبري جامعه، كنش و واكنشهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي ميشود، فرانقش خود را آغاز ميكند.
نقش و فرانقش شهدايي چون شهيدان بهشتي، باهنر، رجايي، چمران و ... شهداي محراب و شهداي انقلاب، شهداي جنگ تحميلي ، شهداي حرم و شهيدان امنيت ، در تاريخ ما جاودانه است.
2- نقش و فرانقش شهيد سليماني در تاريخ ما برجسته، حيرتانگيز، مثالزدني و ماندني است.
اين برجستگي به قدري است كه در مراسم تشييع او و يارانش ، تمام ايران و در سرتاسر محور مقاومت و حتي در جهان، بشريت و انسانهاي آزاده به علامت احترام و تكريم ميايستند و او را با اشك به ديار باقي مشايعت ميكنند.
انسانهايي كه در پروژه و پروسه زندگي خود وارد وادي «فرانقش» ميشوند. تاريخساز ميشوند و نام آنها در تاريخ ماندني ميشود. شهيد سليماني و يارانش اينچنين بودند.
شهيد سليماني در يك رفت و برگشت تاريخي اكنون در جامعه ما حضور دارد و به كنشگري خود با تفكر و انديشهاي كه از خود باقي گذاشته ادامه ميدهد.
3- يك پرسش تاريخي وجود دارد كه اينهمه راز اشتياق به شهادت در شهيد سليماني و شهداي انقلاب اسلامي چيست؟ پاسخ آن را ميتوان در درك يك بيان نوراني علي (ع) جستجو كرد ! حضرت علي (ع) پس از جنگ صفين و نهروان در دوران «غارات» اصحاب معاويه ، وقتي سستي ياران خود را در تداوم جهاد و كوتاهي در حضور جبههها ديد، فرمود:
«شهادت ميدهم كه از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود؛ مرگ در بستر از هزار ضربه شمشير سختتر است و اين را جبرئيل به من خبر داده است.»
كسي كه به درك چنين حقيقتي برسد از «نقش» خود در جامعه خارج مي شود و مسير «فرانقش» خود در تاريخ را طي ميكند. شهيد سليماني و شهداي انقلاب اينچنين بودند و اينچنين هستند!
4- روز شمار زندگينامه شهيد سليماني در قبل و بعد از انقلاب نشاندهنده «نقش» وي در پاسداشت امنيت كشور و رفاه مردم به عنوان يك سرباز واقعي انقلاب است.
اما مجموعه سخنرانيهاي او به مناسبتهاي مختلف و روشنگريهاي او در تبيين خط انقلاب و امام (ره) بهويژه وصيتنامه سياسي، الهي او پرده از يك چهرهاي نوراني برميدارد كه به «فرانقش» خود در تاريخ معاصر فكر ميكرده است.
او بيش از 40سال شهر به شهر ، بيابان به بيابان و صحرا به صحرا دنبال گمشدهاي ميگشته است كه بتواند با آن «جان فدا» ، عزت ايران و اسلام و مردم كشور خود را تضمين كند.
او دنبال «تئوري بقاي» جمهوري اسلامي و اتصال آن به «انقلاب مهدوي» بود و سرّ اين تئوري را در حمايت و صيانت از «ولايت فقيه» ميدانست.
5- شهيد قاسم سليماني، ايران اسلامي را قرارگاه حسين بن علي (ع) ميدانست و لذا مي فرمود ؛ «ما ملت امام حسين (ع) هستيم» ترجيعبند بيانات، سخنرانيها ، نوشتهها و بهويژه وصيتنامه او صيانت از اصل اصيل ولايت فقيه بود.
گويي او با چشمان نافذ خود تاريخ آينده را ميديد. او تمركز دشمن روي حمله به اصل ولايت فقيه را ميديد. او حوادث پاييز 1401 را پيشبيني ميكرد. خدا را شاكريم دشمن در اين فتنه شكست خورد و رسوا شد.
6- سيزده سال است از حماسه شورانگيز حضور ملت ما در پاسخ به شرارت اهل فتنه و منافقين و ضدانقلاب در روز 9 دي 1388 ميگذرد. كساني که اين حضور را رنگ بصيرت و حماسي زدند به نقش و فرانقش خود درتاريخ ايران اسلامي واقف بودند. اينان كساني هستند كه هسته سخت و هسته نرم قدرت جمهوري اسلامي را تشكيل ميدهند. دشمن محال است بتواند در برابر اين هسته تابآوري داشته باشد.تجربه فتنههاي 78، 88 و 98 و پاييز 1401 اين حقيقت را به صورت عريان فاش ميكند.
تا وقتي كه ملت بزرگ ايران به فرانقش تاريخي خود ميانديشد از گردنههاي صعبالعبور جنگ نرم و جنگشناختي به سلامت عبور ميكند، آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند.